جنبش واژه زیست...
پشت کاجستان ، برف
برف ، یک دسته کلاغ
جاده یعنی غربت
باد،آواز، مسافر،وکمی میل به خواب
شاخ پیچک ،و رسیدن ؛ و حیاط.
من ، و دلتنگ ، و این شیشه خیس .
می نویسم ، و فضا
می نویسم ،و دو دیوار ،و چندین گنجشک
یک نفر دلتنگ است .
یک نفر می بافد .
یک نفر می شمرد .
یک نفر می خواند .
زندگی یعنی یک سار پرید .
از چه دلتنگ شدی؟
دلخوشی ها کم نیست ؟مثلا این خورشید ،
کودک پس فردا
کفتر آن هفته
یک نفر دیشب مرد
و هنوز نان گندم خوب است .
و هنوز آب می ریزد پایین ،اسب ها می نوشند
قطره ها در جریان
برف بر دوش سکوت
و زمان روی ستون فقرات گل یاس
نظرات شما عزیزان:
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)